سیاه نویسی

وقتی سیاه می نویسم مطمئن باش از سیاهی چشمان تو تأثیر گرفته ام. از سیاهی آن خالی که زیر لب نازک تو قرار دارد. از سیاهی آن دو ابروی کمانی تو . از سیاهی آن گیسوان بلندی زمین و زمان را اسیر خودش کرده است. پس نگو سیاه می نویسم. سفید می نویسم عزیزم. دوستت دارم عزیزم.

 

دوستت دارم عزیزم

گفتم جهنم و یاد تو افتادم. راستی هنوز آتش عشق تو در وجودم زبانه می‌کشد. و آتش درون من کافی است همه بنی بشر را بسوزاند. دوستت دارم عزیزم. 

روزی خواهد آمد

روزی خواهد آمد. و ما راهی جهنم خواهیم شد. کنار چاله‌های آتش بساط عیش و نوش خواهیم گسترد. آن وقت استخوان هایمان را در اجاق خواهیم افکند. و چایی تازه دم خواهیم خورد. دوستت دارم عزیزم.