وقتی سیاه می نویسم مطمئن باش از سیاهی چشمان تو تأثیر گرفته ام. از سیاهی آن خالی که زیر لب نازک تو قرار دارد. از سیاهی آن دو ابروی کمانی تو . از سیاهی آن گیسوان بلندی زمین و زمان را اسیر خودش کرده است. پس نگو سیاه می نویسم. سفید می نویسم عزیزم. دوستت دارم عزیزم.
گفتم جهنم و یاد تو افتادم. راستی هنوز آتش عشق تو در وجودم زبانه میکشد. و آتش درون من کافی است همه بنی بشر را بسوزاند. دوستت دارم عزیزم.